اضطراب و افسردگی من
از زمانی که به یاد دارم جزو دانش آموزان ممتاز کلاس بودم و همیشه وضعیت تحصیلی خیلی خوبی داشتم. مشکلات من از سال سوم دبیرستان آغاز شد. در آن زمان اضطراب زیادی بابت کنکور پیدا کردم، به طوری که حوصله درس را نداشتم، تمرکزم به شدت مختل شده بود و انتظارات بالای والدین از من استرس زیادی برایم ایجاد کرده بود. گاهی اوقات شب ها کابوس می دیدم و خوابم بهم ریخته بود. احساس می کردم اتفاق بدی در شرف وقوع است و آرام و قرار نداشتم. نسبت به قبل پرخاشگرتر شده بودم و خیلی زود عصبی می شدم. علاوه بر اضطراب، علائم افسردگی هم داشتم. اعتماد به نفسم به شدت افت کرده بود، احساس غمگینی و ناراحتی دائم داشتم، از چیزی لذت نمی بردم، ناامید و درمانده بودم و گاهی اوقات برای رهایی از این وضعیت، افکار خودکشی به ذهنم می آمد. این علائم تا زمان ورودم به دانشگاه ادامه داشت و در دوران دانشجویی خیلی شدیدتر شد. از نظر تحصیلی شدیدا افت کرده بودم و امکان داشت مشروط شوم. از لحاظ تمرکز هم مشکلاتم بیشتر شده بود و دائم وسایلم را گم می کردم یا یک سوال را چندین بار از دوستانم می پرسیدم. این شرایط دیگر برایم قابل تحمل و کنترل نبود، به خصوص که خانواده اطلاع اندکی در مورد وضعیتم داشتند و مشکل مرا صرفا افت تحصیلی می دانستند. نیاز داشتم با یک متخصص صحبت کنم و از او راهنمایی بگیرم.

از طریق یکی از آشنایان با کلینیک آتیه آشنا شدم و وقت کمیسیون اولیه گرفتم. بعد از پاسخ دادن به سوالات روانپزشک و روانشناس حاضر در جلسه و مطرح کردن مشکلاتم، روانپزشک توضیح داد که من مبتلا به اختلال افسردگی و اضطراب مختلط هستم. ایشان بعد از تجویز دارو، توصیه کردند که شروع همزمان درمان تکنولوژیک (TMS) و درمان غیرتکنولوژیک (روان درمانی) اثرگذاری درمانی بیشتری ایجاد می کند. در جلسات TMS روی مکانیسم های مغزی دخیل در مشکلات من کار می شد و جلسات روان درمانی نیز برای کمک به بخشی از مشکلات من ـ مانند احساس ناامیدی یا اعتماد به نفس پایین ـ که ریشه های روانشناختی داشت کمک کننده بود. روانپزشک بعد از ارائه توضیحات مرا به مدیر بخش خلقی ارجاع داد.
در بخش خلقی، مدیر بخش توضیحات بیشتری به من داد و سپس درمان TMS را به من معرفی کرد. ایشان توضیح دادند که در جلسات TMS هم روی علائم افسردگی و هم اضطراب من کار می شود و به تدریج هر دو علائم کاهش خواهند یافت. جلسات روان درمانی نیز مورد تاکید ایشان بود و توصیه کردند که هر دو درمان همزمان شروع شوند تا بتوان سریع تر و باکیفیت تر از درمان نتیجه گرفت.
جلسات درمانی را آغاز کردم. در جلسات TMS به منظور حل مشکل تمرکز، یکسری تمرین ها و بازی هایی را انجام می دادم که عمدتا تمرکز، حافظه و عملکردهای منطقی ذهن را به چالش می کشید و این باعث بهتر شدن تمرکزم به مرور زمان شد. با پیش رفتن روند درمان، شرایط خلقی ام بهبودی زیادی پیدا کرد. حالت های غمگینی و بی حوصلگی کمتر شد و انرژی بیشتری طی روز و در انجام کارهایم داشتم. کیفیت خوابم بهتر شد و موارد خیلی کمی پیش می آمد که کابوس ببینم. اضطراب و افکار منفی نیز کاهش یافتند. در انتهای درمان دلشوره و اضطراب کمی بابت مسائل دانشگاه و بی حوصلگی گهگاه در درس خواندن باقی مانده بود که قرار شد در جلسات روان درمانی بیشتر درباره این موضوعات صحبت کنم و از روان درمانگرم راهنمایی بگیرم. مدیر کلینیک خلقی به من توصیه کرد که روان درمانی را ادامه دهم و درمان TMS را نیز در ماه های آینده به صورت متناوب برای جلوگیری از علایم عود بیماری ام داشته باشم.
نظر مدیر کلینیک:
مراجع با شکایت تمرکز پایین و بی حوصلگی برای رفتن به دانشگاه و شروع دوباره برای درس خواندن به آتیه مراجعه کرد. بعد از بررسی ایشان و گرفتن شرح حال کامل از مراجع، به این نتیجه رسیدیم که ایشان از افسردگی و اضطراب رنج می برند و دلیل شکایت توجه و تمرکز و درس نخواندن و بی میلی برای رفتن به دانشگاه به دلیل اختلال خلقی و افسردگی می باشد. به همین دلیل درمان بر روی خلق ایشان را شروع کرده و درمان را با جلسات TMS و روان درمانی شروع کردیم. در جلسات TMS با کار کردن روی منطقه پیش پیشانی و ناحیه ای که با کم کارکردی منجر به ایجاد علایم افسردگی می شود، و تحریک این ناحیه، سعی در برطرف کردن علایم افسردگی نمودیم. جلسات روان درمانی نیز برای برطرف کردن باور ها و هیجانات منفی مراجع، هر هفته به صورت پشت سر هم، گذاشته شد. در جلسات با مراجع در مورد روند درمان و میزان بهبودی وی صحبت می شد و همچنین با توجه به نقشه مغزی (QEEG) اولیه ای که مراجع در آتیه انجام داده بود، و تست های دیگری که میزان و شدت اختلال وی را می سنجید، لزوم انجام TMS دیده می شد.
بعد از اتمام 20 جلسه TMS و 10 جلسه روان درمانی و انجام تست های مجدد که نتایج آن را در پایین مشاهده میکنید، مراجع با بهبودی نسبی در علایم افسردگی و اضطراب دیده شد، عملکرد نرمال خود در زندگی روزانه را دوباره شروع کرد و برای درس خواندن و رفتن به دانشگاه مشکلی نداشت. حس بسیار خوبی از اینکه دوباره رفتن به دانشگاه را شروع کرده و می تواند مثل گذشته روی درسش تمرکز کند و حواس پرت نباشد. علایم افسردگی مراجع تا اندازه زیادی کاهش یافت و به ایشان توصیه شد که درمان خود را شامل TMS و روان درمانی دوره ای، در ماه های آینده در آتیه پیگیری کند و این میزان بهبودی به معنای اتمام کامل جلسات درمانی نیست.
بدون دیدگاه