نمونه موفق اختلال دوقطبی
مشکل دو قطبی بودن
من سالها بود که از نوسانات خلقی رنج می بردم. حدود 10 سال پیش مشکلاتم شروع شد. دوره هایی فاز غمگینی و در بازه های زمانی دیگر، خلق بالا را تجربه می کردم. وقتی افسرده بودم، هیچ چیز و هیچ کس خوشحالم نمی کرد، دائما تحریک پذیر و عصبی بودم، احساس گناه و غمگینی شدید داشتم و حتی آرزوی مرگ می کردم. در این زمان ها انگیزه و انرژی ام شدیدا افت پیدا می کرد، تا جاییکه در روند شغلی و خانوادگی ام مشکل ایجاد می شد. در دوره های خلق بالا، برعکس دوره های افسردگی، انرژی خیلی زیاد و خواب کمی داشتم، بیش از حد حرّاف می شدم و رفتارهای پرخطر (مثل رانندگی بدون احتیاط لازم و خرید کردن افراطی) از من سر می زد. چندین بار شغلم را عوض کردم، زیرا نمی توانستم مدت طولانی در یک شغل بمانم و اغلب کارهایم را نیمه کاره رها می کردم. در کنار این علائم، اضطراب و نشخوار فکری زیادی هم داشتم که گاهی اوقات منجر به افت عملکردم می شد.
از همان 10 سال پیش تحت نظر روانپزشک قرار گرفتم و دارو درمانی را آغاز کردم، ولی این اواخر احساس می کردم داروها تاثیرگذاری قبلی را ندارند و علائمم در حال عود بود.
به پیشنهاد یکی از دوستانم به کلینیک روانشناسی آتیه مراجعه کردم. در آنجا بعد از گرفتن شرح حال از من در جلسه کمیسیون تشخیص که متشکل از یک روانپزشک و یک روانشناس بود، روانپزشک توضیح داد که من به به اختلال دوقطبی مبتلا هستم. برای درمان این اختلال راهکارهای مختلفی از جمله دارودرمانی، روان درمانی و استفاده از درمان های تکنولوژیک (TMS) وجود دارد که با توجه به شرایط من و عدم اثربخشی داروهای قبلی، دکتر روانپزشک چند داروی جدید برای تثبیت وضعیت خلقی و اضطرابی ام تجویز کرد و برای دریافت جلسات روان درمانی و TMS مرا به مدیر بخش اختلالات خلقی ارجاع داد.
در آن قسمت، مدیر بخش اختلالات خلقی در مورد وضعیت و مشکلم توضیحات بیشتری به من داد و به معرفی روش های درمانی مناسب برای من پرداخت. توصیه ایشان این بود که جلسات TMS و روان درمانی را همزمان شروع کنم تا اثربخشی درمانی سریع تر و باکیفیت تری اتفاق بیفتد.
جلسات درمانی را آغاز کردم. با پیش رفتن جلسات TMS، احساس بهبودی را لمس می کردم. از شدت غمگینی ام کاسته شده بود و کمتر تحریک پذیر یا بی انرژی می شدم. به مرور احساس آرامش بیشتری را تجربه می کردم، زیرا نوسانات خلقی ام بسیار کمتر از قبل شده بود و این باعث شده بود عملکرد بهتری در خانه و محل کار داشته باشم. جلسات روان درمانی نیز تاثیرات مثبتی در زمینه حل مشکلات بخصوص مشکلات محیطی ام داشت. بعد از اتمام دوره درمان TMS، متخصصین آتیه به من پیشنهاد دادند که روان درمانی را ادامه دهم و درمان TMS را نیز در ماه های آینده به صورت متناوب برای جلوگیری از علایم عود بیماری ام داشته باشم.
نظر مدیر کلینیک اختلالات خلقی
این مراجع در فاز افسردگی و با شکایت از نوسانات خلقی به کلینیک روانشناسی آتیه مراجعه کرد. علائم ایشان شامل غمگینی، احساس گناه، انرژی و حوصله پایین، تحریک پذیری و آرزوی مرگ بود. بعد از ویزیت مراجع و بر طبق تشخیصی که دریافت کرده بود، جلسات TMS و تعدادی جلسه روان درمانی برای ایشان در نظر گرفتم. در جلسه 5 و 10 درمان، شرایط و علایم ایشان چک می شد و تغییرات لازم اعمال می شد. بعد از انجام و اتمام جلسات TMS تا اندازه زیادی علایم افسردگی از قبیل انرژی پایین، بی حوصلگی، غمگینی و بی لذتی کمتر شده بود. در بازه درمانی TMS، نوسانات خلقی مراجع کمتر و با شدت پایین تر تجربه شده بود. با این حال، یکسری از علایم از قبیل نوسانات گهگاهی خلق و یا تحریک پذیری هنوز تا حدی وجود داشت که نیاز به ادامه جلسات روان درمانی برای برطرف شدن کامل علایم بود.
نتایج تست ها و نقشه مغزی انتهای درمان در مقایسه با تست های ابتدایی تغییر محسوسی را در شرایط خلقی و اضطرابی مراجع نشان می دهد. نقشه مغزی انتهایی حاکی از نرمال تر شدن موج افسردگی و اضطراب بود. در جلسه پایانی علاوه بر توضیح تست و نقشه مغزی به مراجع، به ایشان توضیح داده شد که جلسات روان درمانی را همچنان ادامه دهند و TMS را نیز برای جلوگیری از عود علائم بیماری در ماه های آینده پیگیری کنند.
تست افسردگی بک (قبل از درمان): 22 (متوسط) تست افسردگی بک (بعد از درمان): 8 (نرمال)
تست اضطراب همیلتون (قبل از درمان): 499 (متوسط) تست اضطراب همیلتون (بعد از درمان): 249 (خفیف)